شبکه چهار - 15 مرداد 1400

"دینداری" ، "حقوق بین الملل" و "دیپلماسی متوهم" (۱)( "واقع بینی انقلابی" یا "ترس ، طمع و توهم"؟ )

بمناسبت "روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی"_ و سالگشت بمباران اتمی ژاپن توسط آمریکا_ ۱۳۹۵

بسم‌الله الرحمن الرحیم

در باب چالش‌های حقوق بین‌الملل دوستان همه حقوق خواندند و مشغول مباحث حقوقی هستند. دوستان را توجه بدهم به کلیشه‌سازان در حوزه حقوق بین‌الملل چه کسانی بودند و خودشان راجع به حقوق بین‌الملل چه اظهاراتی داشتند؟ امروز در ملت و در بخشی از جهان که تعیین کننده قوانین بین‌الملل نیستند بلکه فقط مشمول آن بطور گزینشی قرار می‌گیرند این‌جوری جا افتاده که یک منبع خیلی محکم و مشروعی برای تدوین حقوق بین‌الملل و قوانین بین‌الملل وجود داشته و وجود دارد و واقعاً بی‌طرف است منصف است و خودش یک نهادی حقوقی مستقلی است و اصلاً مثل این که توجه ندارند به حتی اعترافات صریح قانون‌گذاران در پشت پرده که خودشان تا همین الآن در متون تئوری بحث می‌کنند که منبع حقوق بین‌الملل چیست و بر اساس کدام مکتب حقوقی؟ قانون‌گذار کیست؟ چرا او؟ چرا تو قانون‌گذار هستی؟ از چه زمانی؟ چه کسی تصمیم گرفته که چه کسی قانون بنویسد؟ بعد چطوری قانون می‌نویسی؟ چه زمانی نوشتی؟ برای کی نوشتی؟ چرا نوشتی؟ اصلاً خودت ملتزم به این قوانین هستی؟ خب این‌ها پرسش‌هایی است که معمولاً نمی‌گذارند به روش آکادمیک مطرح شود، نه در رسانه‌ها نه در دانشگاه‌ها. بحث این است که یک خدایان زمینی هستند که این‌ها خدایان را به عنوان قانونگذار قبول ندارند و خودشان قانون می‌گذارند تهش وقتی که ریز می‌شوی دقیق می‌شوی، تئوری‌ها و نظریه‌ها و مکاتب مختلف در عرصه حقوق بین‌الملل و قوانین بین‌الملل بطور خاص و اصل حقوق و قانونگذاری بطور عام، ذره‌بین می‌گذاریم و دقیق می‌شویم می‌بینیم خودشان در منابع دسته اول‌شان می‌گویند چه کشکی! می‌گویند! دیدید که بر اساس مکتب حقوق طبیعی که ما به قوانین مشخص بین‌الملل نمی‌رسیم. حقوق طبیعی سکولار که آن‌ها مطرح می‌کنند که آن را در برابر حقوق الهی و به عنوان منشأ موضوعه قرار می‌دهند نه حقوق طبیعی که مظروف واقعی آن حقوق الهی است، معیار آن حقوق الهی باید باشد. تنها حقوق طبیعی حقوقی است که توضیح الهیاتی داشته باشد و الا با حذف خدای شارع و قانون‌گذار و با حذف غایت و معناداری برای زندگی بشر در دنیا، اساساً هیچ قانونی، هیچ نظام حقوقی مشروعیت آن قابل داوری نیست چه برسد به صحت آن به لحاظ معرفت‌شناختی. ممکن است کسی بگوید ما در باب یک نظام قانونی در مورد حقانیت و صحت آن به لحاظ معرفت‌شناسی ممکن است نتوانیم به یک جمع‌بندی مشخصی برسیم اما در عمل که ما نمی‌توانیم منتظر ابهامات نظری بمانیم. ما در عمل به یک مشروعیتی و به یک توافق، حالا مشروعیت بر اساس توافق یا قرارداد، بر اساس عرف، بر اساس قانون یک چیزی باید برایش دست و پا کنیم. آن وقت خواهیم دید پشت این قوانین بین‌الملل هیچ نظام حقوقی قابل دفاعی که مورد توافق همه ملت‌ها و دولت‌های جهان باشد وجود ندارد. این تعبیری که امام می‌گفت کل این نهادهای بین‌الملل، این سازمان‌های جهانی که همه‌شان ادعا می‌کنند نهادهای داورند، داوری بین‌الملل. همه‌اش دروغ است، هیچ نهاد بین‌المللی امروز در جهان وجود ندارد که محصول اراده و منافع برندگان جنگ دوم بین‌الملل نباشد، قبل از آن هم برندگان جنگ اول، بعد از آن هم برندگان جنگ قبلی‌اش. اصلاً مرزها را چه کسی تعیین کرده است؟ تمام مرزهای دنیا بر یک طرف تحمیل شده، هیچ مرزی بین کشورها الآن نیست الا این که چندتا خصوصیت دارند هر 50 سال، صد سال، دویست سال همه تغییر کرده است این تغییر ناشی از زور بوده نه ناشی از قوانین بین‌الملل. چون خود قوانین بین‌الملل تابع زور و قوانین حاکم بودند پس از هر جنگ منطقه‌ای یا بین‌المللی، و همواره هیچ مرزی وجود ندارد که دو طرف آن مرز، از ته دل، راضی به آن مرز باشند. مرز به یک طرف آن‌ها، گاهی به هر دویشان از طرف یک قدرت برتر تحمیل شده است. مرز، حد است. طبیعی است که هیچ قدرتی دوست ندارد محدود باشد. منتهی چون قدرت‌های دیگر هم دوست ندارند محدود باشند در نتیجه همه محدود می‌شوند منتها این که چه کسی محدودتر می‌شود چه بر اساس قوانین بین‌الملل و چه بر اساس مرزبندی‌ها، همین مرزهای بین‌المللی این بستگی به این دارد که چه کسی زورش بیشتر بوده، کی پولش بیشتر بوده،‌ حرف چه کسی پیش رفته؟ آیا آن کسانی در قوانین بین‌الملل و حقوق بین‌الملل حرف‌شان پیش رفته که منطقی‌تر بودند؟ قانومندتر بودند؟ و راضی‌تر بودند؟ احترام بیشتری به دیگران گذاشتند؟ هرگز. اتفاقاً آن‌هایی که احترام کمتری به دیگران گذاشتند یا اصلاً احترام نگذاشتند منتهی با یک شرط. زورشان برسد! تمام این مرزها این طوری کشیده شده، هیچ کدام از این سازمان‌ها و نهادها، و به اصطلاح قوانین بین‌الملل، نه بیطرافنه نوشته شده و نه بی‌طرفانه تأسیس شدند و نه عادلانه. همه این‌ها زورمدارانه و زرمدارانه اعمال شدند و با هم با تزویز یعنی با شکل و شمایل حقوقی و قانونی به دنیا تحمیل شدند تا بعد از 50 سال، 100 سال، 200 سال، معادله قوای نظامی، اقتصادی، کجای جهان چطوری بچرخد تا این قوانین عوض شود. چرا؟ چون قانونگذار عوض می‌شود. قانونگذار جدید برنده جنگ جدید است. مسئله این است. امام(ره) می‌گفت تمام این‌ها ویترین است! نهاد حقوق بشر، بین‌الملل، مبارزه با سلاح هسته‌ای، تجارت جهانی،‌ دموکراسی، جنگ، صلح، همه این‌ها ویترین و ابزار است. حالا یک وقت امام(ره) این حرف را می‌زند انقلاب اسلامی این را می‌گوید که این برای ما حجت است و درست هم هست ما تجربه کردیم و دیدیم که در ایران سر نفت، سر تقسیم ایران در دو سه دوره، کوچک شدن ایران از اواخر قاجار تا امروز، قضیه بحرین، قضیه کل ایران، کودتاهای ایران، جنگ‌های منطقه‌ای را ما داریم می‌بینیم تا الآن مسئله هسته‌ای. همین بحث هسته‌ای یک نمونه خیلی بارز برای یک آزمایش دقیق حقوقی و قوانین بین‌الملل است اگر درست روی آن کار کنیم، هم یک بُعد داخلی دارد برای این که یک تعهداتی داده شد که روی سرنوشت مردم مؤثر است. ادعا این بود که این تعهدات هم مشکلات اقتصادی جامعه را حل می‌کند هم هیچ تعهد ذلیلانه‌ای به قدرت‌ها نمی‌دهد و هم هسته‌ای را حفظ می‌کند، حالا این آرزو بود، وعده هم شد. پارسال همین موقع بروید رسانه‌های داخلی و خارجی را نگاه کنید ببینید چه چیزهایی گفته شد! الآن ببینید چه گفته شد! همین دیروز ببینید چه گفته شد! حتی گفتند ما می‌خواستیم ثابت بشود که آمریکا دروغگو است! به چه کسی ثابت کنید؟ می‌خواستید به خودتان ثابت کنید؟ به چه قیمتی ثابت کنید؟ چه دادید و چه گرفتید؟ این ابهاماتی که می‌گویید هست مگر از اول همین‌ها نبود؟ هیمن سؤالات پارسال طرح شد کسی جواب نداد. خب بخشی از این‌ها به حقوق داخلی و به حقوق این ملت مربوط است. حالا می‌گویید اضطرار است اجبار است باید بگردیم سر را و کلاه را پیدا کنیم ببینیم کلاه سر کی رفته؟ سر قضیه جنگ ما یک تجربه حقوق بین‌المل داشتیم همه می‌دانستند که جنگ را چه کسی شروع کرده؟ آخرش هم دبیرکل سازمان ملل صراحتاً گفت، از دهانش در رفت یا یک کمی درد وجدان داشت گفت این جنگ را عراق شروع کرده! خب اگر این جمله سال اول گفته می‌شد، چرا 8 سال جنگ طول بکشد؟ همه خودشان را به آن راه زدند! حتی اعلام نمی‌کردند که صدام جنگ را شروع کرده و متجاوز است همین یک جمله را هیچ کس نمی‌گفت! تمام ادامه 8 سال جنگ برای این بود که تجاوز کرده و هیچ نهاد بین‌المللی حاضر نمی‌شد بگوید چه کسی جنگ را شروع کرده! خب این‌ها آزمایشات مهمی بود. تازه قطعنامه 598 که بهترین قطعنامه‌ای بود که سازمان ملل بود وقتی بود که نیروهای ما رفتند فاو را گرفتند و احساس کردند صدام دارد سقوط می‌کند. وقتی ترسیدند... یعنی با زور، از آن طرف زور، از این طرف زور. بعد که ما امکانی برای گرفتن غرامت، از آن‌هایی که پول جنگ را می‌دادند یعنی همین آل سعود و رژیم‌های عربی و همه کشورهایی که درگیر جنگ بودند بمب‌های شیمیایی دادند و چون ما امکاناتی برای اِعمال زور بین‌الملل نداشتیم تمام شد! قوانین بین‌الملل، حقوق بشر هیچی! استفاده از بمب شیمیایی، یک چالش بزرگ بین‌المللی بود. همان‌هایی که قوانین ضد بمب شیمیایی نوشتند همان‌ها به صدام بمب‌های شیمیایی می‌دادند. این قوانین بین‌الملل است. چه زمانی جنگ باشد؟ چه زمانی صلح باشد؟ منافع آنان تعیین می‌کند تا یک جنگی به نفع‌شان است جنگ ادامه داشته باشد وقتی صلح به نفع‌شان است باید صلح باشد. فروش سلاح‌های کشتار جمعی! مگر برای این‌ها قوانین بین‌الملل نیست مگر خود این‌ها این قوانین را ننوشتند؟ مگر خود این‌ها تصویب نکردند؟ خودشان می‌نویسند تصویب می‌کنند، خودشان هم مجری‌اند، خودشان هم قاضی‌اند خودشان هم متخلف و مجرم‌اند. چون پلیس همان دزد است! بمب هسته‌ای. قشنگ می‌گویند اگر بمب هسته‌ای بد است چرا دارید؟ اگر خوب است چرا بقیه نداشته باشند؟ می‌گوید تا حالا خوب بوده از حالا به بعد بد است. تا الآن که ما صاحب شدیم خوب است، از این به بعد چون ممکن است بقیه صاحب شوند و ما رقیب پیدا کنیم و این آتوریته و نفوذ کلام‌مان در جهان حذف بشود از حالا به بعد بد است. اصلاً مبنای حقوق بشری نیست، جنگ قدرت است. بحث حقوق زن. بحث دموکراسی. زمان شاه دیکتاتوری سلطنتی ارثی از آن بدتر رژیم‌های آل سعود و قطر و امارات، عربستان اسم یک خانواده روی یک کشور گذاشتند انگلیس‌ها، گفتند به شرطی این که نفت و همه چیز در اختیار ما باشد اصلاً این کشور به اسم شما! این کشور را تأسیس کردند تا 85 سال پیش که عربستان سعودی در کار نبود. کل این قطر، امارات، کشور شدن بحرین، همه برای این 80- 90 سال است تحت سلطه انگلیسی‌ها و بعد آمریکا در منطقه، چون توی منطقه نفت است، چون نزدیک شوروی بود، یک منطقه استراتژیک شد. کدام قانون؟ چه وقت باید برجسته شود؟ کدام قانون حتی هیچ وقت نباید اعلام شود مگر وقتی به درد ما می‌خورد! اصلاً چه زمانی این‌ها به قوانین بین‌الملل متمسّک می‌شوند؟ وقتی که زور فیزیکی‌شان نمی‌رسد. یعنی مثلاً می‌خواهد ما را کنترل کند، ضربه فنی کند نمی‌تواند آن‌جا صحبت از قوانین و حقوق بشر می‌کند. خب اگر دموکراسی خوب است برای چی برای زمان شاه خوب نبود؟ برای چه در عربستان و قطر و این کشورهای نوکر شما و مصر خوب نیست؟ کودتا اگر خلاف قوانین است چرا تمام کشورهایی که شما بر آن‌ها مسلط شدید با کودتاست؟ از ایران 28 مرداد تا مصر همین اخیر. بمب شیمیایی، بمب هسته‌ای. مسئله حقوق بشر. حقوق زندانیان. در گوآنتانامو اصلاً نباید مطرح شود اصلاً رئیس جمهور آن می‌آید با همین وعده رئیس جمهور می‌شود. دو دوره می‌گذرد باز می‌گوید نه، هستش. اصلاً قوانین مسخره است. این به لحاظ عملی.

ما تجربه جنگ را داشتیم، شاه طبق قوانین بین‌الملل باید استرداد می‌شد او را برمی‌گرداندند که ایران محاکمه بشود، خودشان هم حاضر نشدند ریسک کنند، از آمریکا هم بیرونش کردند ولی به ایران نرود! یک وقتی یک مصاحبه‌ای از فرح توی اینترنت دیدم خیلی دلم برای شاه و فرح سوخت. می‌گوید آمریکایی‌ها ما به یک بیمارستانی بردند که بعد فهمیدیم دیوانه‌خانه است! پنجره‌هایش را هم بسته بودند تاریک بود بعد ما گفتیم این آخر و عاقبت این همه نوکری و خدمت. یکی از جاهایی که خیلی دلم برای شاه و فرخ سوخت این جا بود. این‌جوری شدند مثل دستمال چرک. کدامیک از قوانین بین‌الملل که خلاف منافع این‌هاست این‌ها به آن پایبند بودند؟ چه زمانی شما تا حالا دیدید شکنجه، حقوق بشر بگوید ما باید برویم زندان‌های آمریکا را ببینیم؟ حقوق سیاهان تا همین الآن خود اوباما رئیس جمهور آمریکا می‌گوید واقعیت این است که رنگ آدم‌ها در حقوق‌شان در آمریکا دخالت دارد. ببینید این کشور، هنوز یک کشور نژادپرست است. الآن کمتر کشوری در دنیا نژادپرست است تقریباً نژادپرستی دیگر نیست ولی در آمریکا رسماً هست. یکی از علت‌هایی که گذاشتند اوباما دورگه سیاه و سفید بیاید رئیس جمهور بشود یا حتی این دفعه برای اولین بار کلینتون را به عنوان یک زن آوردند تا انتخابات ریاست جمهوری، چون تا به حال نه هیچ زنی نه هیچ دو رگه‌ای، هیچ کسی رئیس جمهور آمریکا نبوده، یک علتش فقط همین بود که این‌ها تمام پز مشروعیت‌شان روی این بحث‌هاست که قانون اساسی آمریکا قانون مدرنیته حقوقی سیاسی جهان است این یک مانیفست است بعد می‌بینند طبق همان مواد اصلی هیچ وقت عمل نشده است اقلاً این دوتا کار اتفاق بیفتد ولو این که همه این‌ها نماینده همان نظام سرمایه‌داری فاسد باشند خودشان کاره‌ای نیستند ولی اقلاً ویترین را درست می‌کنند. حالا آن ویترین هم بهم ریخت. این یارو که آمده صریح خلاف قانون اساسی آمریکا هم حرف می‌زند. آن‌ها اقلاً صریح حرف نمی‌زدند ولی عملاً خلاف قانون عمل می‌کردند. این خلاف قانون اساسی آمریکا حرف هم می‌زند. یعنی آقا در این نظام جهانی قانون کشک است. همان حرفی است که امام(ره) می‌گوید، این ابزاری برای پیش بردن اهداف این‌هاست. هرجا می‌توانند و احتیاجی به قوانین ندارند با زور، با پول، با رسانه، به کمک دیکتاتورهای دست نشانده خودشان کارشان را پیش می‌برند و صدایش را هم درنمی‌آورند. اگر یک جایی دیدند مقاومت می‌شود نمی‌توانند مقاومت را بشکنند یا سروصدایی ممکن است بشود، افکار عمومی، مثل الآن که با این رسانه‌های جدید افکار عمومی دارد در دنیا معنا پیدا می‌کند. یکی از برکات رسانه‌های جدید است حالا صدمات دارد ولی خدماتی هم دارد. یکی از خدمات آن این است که یک مقوله‌ای به نام افکار عموی جهانی دارد بوجود می‌آید این قبلاً نبود. قبلاً افکار عمومی ملی بود. هر کشوری افکار عمومی‌اش با رسانه‌های رسمی‌اش تقریباً شکل می‌گرفت ولی الآن با اینترنت و ماهواره که صدماتی و خیانت‌هایی به اخلاق عمومی و منافع عمومی ملت‌هاست بخصوص ملت‌هایی که تولید رسانه‌ای‌شان کم است و بیشتر مصرف‌کننده هستند تا تولید کننده می‌زند اما این خدمت و برکت هم در آن هست. الآن یک مقوله‌ای به نام افکار عمومی غیر رسمی جهانی نه رسمی، دارد شکل می‌گیرد و این خیلی چیز خوبی است. این فرصت بزرگی برای ما در سطح جهان است همین‌طور که فرصت بزرگی برای آن‌ها در سطح جهان است. هرکس قوی‌تر، تولیداتش بیشتر، باعرضه‌تر، موفق‌تر. تا حالا آن‌ها باعرضه‌تر و موفق‌تر بودند اما از همین ناحیه آسیب‌پذیرند. پس به بعُد عملی آن نمی‌خواهم بپردازم بیشتر می‌خواهم به مبانی حقوقی بروم که خودشان گفتند. راجع به آن عرض خواهم کرد چون بعضی‌ها می‌گویند مبنای حقوق بین‌الملل، و اصلاً مبنای حقوق بطور عام و قوانین بین‌الملل عرف است، خب عرف چه کسی؟ عرف چه زمانی؟ عرف کجا؟ بعد اصلاً کدام عرف؟ عرف‌ها فرق می‌کند، زمان‌های مختلف و مکان‌های مختلف. بعد اصلاً چرا عرف؟ بعد چه کسی مصداق عرف را تعیین می‌کند؟ چه کسی باید بگوید که چه چیزی عرف است؟ من عرف خودمم برایم حجت نیست چه برسد به عرف تو برای من! عرف خودمان هم برای خود ما منبع قانون نیست. چه برسد به این که عرف تو. مثلاً عرف انگلیس قرن 18، گفتند عرف، بعد گفتند واقعاً این‌طوری نیست نمی‌توانیم قوانین جهانی را بر اساس یک عرف خاصی بنویسیم. چون ما چیزی به نام عرف مشترک جهانی نداریم. مگر در حد آن کلیات و فطریات. آیا بگوییم حقوق طبیعی و قانون طبیعی مبنا است؟ خود حقوق طبیعی صدتا ابهام و اجمال دارد، در کلیات چیز قشنگی است اما در مصادیق که وارد می‌شویم هزارتا ابهام و تناقض است. الآن طرفداران همجنس‌بازی، بعضی‌هایشان می‌گویند این جزو حقوق طبیعی است! او می‌گوید هر تمایلی که هست طبیعی است پس حق بشر است. او هم که می‌گوید این خلاف طبیعت بشر است آن هم استناد به حقوق طبیعی کرده، این را همه مثال می‌زنند چون خیلی بارز است و خیلی خط قرمز مشخصی است و الا موارد خیلی زیادی هست که آن‌ها این‌قدر توی ذوق نمی‌زند! معمولاً این را مثال می‌زنند برای این که خیلی زود شاخک‌هایشان حساس است و می‌فهمند عجب راست می‌گویید این‌طوری است. خب حقوق طبیعی آیا مبنای حقوق بین‌الملل است؟ با کدام تفسیر؟ حقوق طبیعی در خیلی از این موارد ساکت است. عرف است؟ یا بیاییم پوزیتویسیتی برخورد کنیم؟ قرارداد است؟ پروتکل است؟ تهشان می‌گویند واقعیت این است که هیچ کدام از این‌ها نیست. اویی که قوانین بین‌الملل و حقوق بین‌الملل را ساخته، که هر دوره‌ای مدام تغییر کرده و می‌کند زور است. هرکس زورش بیش منافعش و حقوقش بیش! بعد برای آن توجیه تئوریک و حقوقی و قانونی هم درست می‌کنند.

حالا من قبل از آن که به آن برسم موضع امام(ره) در حوزه این مصادیق عرض کنم. اظهارات آن طرف و اظهارات این طرف. این به عنوان بزرگترین چالش حقوق بین‌الملل معاصر جهان این قضیه هسته‌ای ایران است یک طرفش 5 + 1 و سازمان ملل و شورای امنیت ایران، و یکی از طولانی‌ترین مذاکرات و این مذاکرات دیپلماتیک در ردیف یکی مذاکرات شرق و غرب سر مسائل هسته‌ای، زمان شوروی و آمریکا. یکی مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل، و یکی هم الآن این شده. و من عقیده دارم روی این باید کار حقوقی کرد. این را به عنوان یک موضوع آزمایش که چطوری قوانین بین‌الملل، حقوق بین الملل بازیچه است؟ تناقض گفته می‌شود؟ منافع چه کسی تأمین می‌شود؟ رسماً دروغ می‌گویند. تعهد دروغ می‌دهند، و ساده‌لوحی، چه کسانی ساده‌لوح هستند و چه کسانی واقع‌بین. آخر کسانی که این‌جا می‌گفتند مدام شعارهای ایدئولوژی و انقلابی ندهیم واقع‌بین باشیم، همکاری با آمریکا و ابرقدرت‌ها را می‌گفتند آشتی با جهان. مگر ما با جهان قهر بودیم؟ از نظر بعضی‌ها این‌ها – آمریکا و انگلیس- جهانند! آن‌ها خودجهان‌بین هستند این‌ها هم در جهان‌بینی‌شان این قدر غربی و آمریکایی هستند که مرکز و کل جهان آن‌ها هستند. 120 کشور غیر متعهد به نفع ما رأی می‌دهند آن‌ها جهان نیستند آن 3- 4تا جهان هستند! اعتماد این‌ها، حرف‌هایی که تا پارسال گفته می‌شده، تا وقتی این قراردادها بسته شده. من الآن نمی‌خواهم علیه کسی یا کسانی حرف بزنم که آی خائن است آی دروغگو و بی‌تربیت است! اصلاً نمی‌خواهم این‌ها را بگویم. می‌خواهم بگویم ببینید چطوری با قوانین و حقوق بین‌الملل بازی می‌شود با افکار عمومی ملت‌ها بازی می‌شود. چطوری رسماً توی چشم افراد نگاه می‌کنند دروغ می‌گویند. گاهی هم طرف راست گفته، گفته ما چنین امتیازی به شما نمی‌دهیم، او می‌گوید نمی‌دهیم، این‌جا می‌گویند آن‌ها قول دادند امتیاز بدهند! بعد آن‌ها نمی‌دهند بعد این‌جا می‌گویند تخلف کردند! از اول گفتند نمی‌دهیم. آمریکا در تمام این مدت اعلام نکرد که ما تحریم‌هایتان را لغو می‌کنیم و 100 میلیارد، 200 میلیارد، پول شما را به شما پس می‌دهیم چنین چیزی نگفت. این‌ها خوش‌شان آمد که چنین چیزی را شنیده باشند! مدام در داخل گفتند این‌طوری شده و آن‌ها تعهد کردند! اصلاً کدام تعهد؟ آن‌ها تعهدی ندادند به هر قیمتی باید انجام شود و زود هم باید انجام شود! رهبری گفت عجله کردید. همین‌طوری زود می‌خواهید اقدام کنید! همین عجله کردن اشتباه نیست یک جهان‌بینی پشت آن است، یک نوع غرب‌شناسی و آمریکاشناسی پشت آن است این یک نوع خاصی از دوست و دشمن‌شناسی است. پارسال همین موقع مقام درجه اول اجرایی یک کشور می‌گوید باید در آمریکا لابی‌هایی داشته باشیم. یعنی چه؟ تصورات این‌ها از آمریکا. آن لابی‌گری در آمریکا هست بله، در کنگره هست، آن لابی‌گری در جنگ منافع داخل آن چارچوب است. تصور این که می‌شود در آمریکا لابی طرفدار انقلاب اسلامی بر اساس حقوق واقعی و عدالت جهانی داشت، من سؤال می‌کنم این‌ها واقع‌بینی است یا واقع‌نشناسی؟ آخه این ادعا به این عنوان گفته می‌شود که آقا واقع‌بین باشید! خیلی ایده‌آلیست و آرمان‌گرا نباش. خب شما واقع‌بین نیستید واقعیت این است که اتفاق افتاد! انگار تعریف واقعیت هم عوض شده! واقعیت تا حالا ما فکر می‌کردیم آنچه که اتفاق می‌افتد است حالا معلوم شده واقعیت آن چیزی است که اتفاق نمی‌افتد! یعنی توهمات ما واقعیت است. واقعیت همین است که شده! دیدید بعضی‌ها می‌گویند آقا واقع‌بین باشیم ما زورمان به فلان‌جا نمی‌رسد. بعد امام(ره) می‌آید و آن کارها می‌شود و زورمان رسید! ما کردیم شد! خب حالا آن عملی که شما می‌گفتید امکان ندارد، شما می‌گفتید اصلاً نمی‌شود شاه سرنگون شود محال است! از آقای شریعتمداری مرجع تقلید تا مهندس بازرگان روشنفکر دینی، تا لیبرال‌های غیر مذهبی، تا ملی‌گراها همه می‌گفتند شاه نه لازم‌السقوط است نه قابل‌السقوط! نه باید برود نه می‌شود برود. همه‌شان به امام(ره) می‌گفتند افراطی. امام(ره) آمد گفت شاه باید برود بعد هم رفت. خب حالا شما اگر واقع‌بین هستید این واقعیت. تو می‌گفتی نمی‌شود شد. پس تو واقع‌بین نبودی بعد گفت اصلاً امکان دارد شوروی نصف جهان سقوط کند؟ کمونیست؟ خب شد. واقع‌بین باش. یک ابرقدرت جهانی می‌تواند ظرف چند سال یک مرتبه بپوکد! آمریکا هم چنین اتفاقی ممکن است بیفتد. اسرائیل، شکست‌ناپذیر است خب 4تا جنگ پشت سر هم شکست خورد! از ما شکست خورد. خب تو واقع‌بین باش. آمریکا آمد عراق و افغانستان را گرفت، دیگر هیچ کاری نمی‌شود کرد! چرا آقا شد، هم توی افغانستان هم توی عراق، تا سه چهار سال پیش، ‌همه جهان می‌گفتند سوریه سقوط می‌کند حتی داخل ایران یک عده می‌گفتند قطعاً‌ از دست می‌رود خب حالا دارد چه کار می‌شود؟ همین الآن امروز خبر آمد که از حلب، که می‌خواند تسلیم بشوند یا بروند، یعنی حلب کارش تمام شد. حلب تا 20 روز و 1 ماه پیش برای خیلی‌ها تصور این که حلب آزاد شود می‌گفتند این امکان ندارد ولی شد. موصل هم انشاءالله به زودی می‌شود. خب چه کسی واقع‌بین نیست؟ کسی که این واقعیات را نمی‌بیند واقع‌بین نیست. اتفاقاً انقلابیون آرمان‌گرا اگر صادق باشند این‌ها واقع‌بین بودند. منتها یک بحث این است، این‌ها خیال می‌کنند که فقط باید واقعیت‌های موجود را دید اما انقلابی آرمان‌گرا می‌گوید واقعیت، فقط دیدنی نیست ساختنی هم هست. مگر قرار است ما بنشینیم واقعیت‌های موجود را ببینیم ما می‌آییم واقعیت می‌سازیم. واقعیت را تغییر می‌دهیم حالا دیگران بیایند واقعیت را ببینند. یک عده‌ای واقعیت‌ساز هستند یک عده‌ای می‌آیند می‌گویند واقع‌بین باشیم، واقع‌گرا باشیم، یعنی چه؟ یعنی تسلیم شویم زور آن‌ها بیشتر است! هرکس موفق‌تر است و قوی‌تر عمل کند او واقعیت را می‌سازد. بعد واقع‌بین کسی است که طرف این باشد. ما به این تیپ افکار داخل و خارج از کشور در حوزه روابط بین‌‌الملل می‌گوییم واقع‌بین باشید، واقعیت این است که هرکس پرزورتر و قوی‌تر عمل کند موفق می‌شود. این واقعیت است. این‌ها می‌گویند واقعیت همین است که همین‌هایی که بر جهان حاکم هستند همین‌ها باید باشند و خواهند بود. خیلی خب می‌گفتند این‌ها از اول همین‌ها بودند تا آخر هم همین‌ها هستند. نه بابا جان! صد سال پیش آمریکا ابرقدرت نبود. یک اتفاقاتی در جنگ اول و جنگ دوم، در اروپا و در داخل و خارج از آمریکا افتاد 200تا جنگ‌های کوچک راه انداخت، ‌غارت کرد و... بعد شد آمریکا. 20 سال پیش، بخصوص پس از سقوط شوروی گفتند آمریکا یک نفره دنیا را قورت داد! خب الآن توی گلویش گیر کرده و دارد بالا می‌آورد. آمریکا الآن از ده سال پیش خیلی ضعیف‌تر است. مگر 10- 15 سال پیش آمدند آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها عراق و افغانستان را گرفتند مگر بلر، انگلستان نگفت که تلاش عراق و افغانستان را میوه‌اش را در ایران چیدیم! وقتی بود که آن آقای خاتمی بود و می‌گفت رئیس جمهور شهید آمریکا! این حرف‌ها را می‌گفت، خب این‌ها گفتند تمام شد. یک واقع بینی آن بود، یک واقع‌بینی هم واقع‌بینی انقلابی است که می‌گوید واقعیت تغییر کردنی است. بزرگترین واقع‌بین کسی است که بداند واقعیت قابل تغییر است، واقعیت ساختنی است آن را تغییر بده. این‌هایی که می‌گویند شعار انقلابی تند نه در خارج نه در داخل ندهید. بله شعار تند اگر منظورتان شعار احمقانه است، اگر شعاری است که در آن منطق و واقع‌بینی و انصاف نیست، برنامه‌ریزی عقلانی نیست،‌ ادعاست، این اصلاً انقلابی‌گری نیست این حماقت است کسی که این‌طوری حرف بزند سفیه است. انقلابی نیست احمق است. اما انقلابی به معنای واقعی‌اش که مظهر بزرگ این عصر، امام(ره) بود آن انقلابی آرمان‌گرای صددرصد است و تا آخر هم کوتاه نمی‌آید در عین حال واقعیت را هم می‌بیند و می‌بیند یکی از مهمترین واقعیات این است که می‌شود واقعیت را تغییر داد. یک عده از آن طرف می‌گویند آرمان‌گرا نباشیم واقع‌گرا باشیم. ببینید واقع‌بین غیر از واقع‌گراست. واقع‌بینی لازم است اما واقع‌گرایی درست نیست. واقع‌گرایی یعنی تسلیم واقعیت شدن. یعنی تو هم گرایش داشته باش به هر چیزی که هست، وضع موجود حفظ بشود یعنی محافظه‌کاری. واقع‌گرایی با انقلابی‌گری جور نیست واقع‌بینی نه این که جور است بلکه شرط انقلابی‌گری است. تمام اتفاقاتی که می‌افتد خودش در دنیا که نمی‌افتد یک کسانی یک قدرت‌هایی پشت آن هستند یک قدرت‌های جلوی آن هستند. و این قوانین عالم است. سنت‌های الهی است. سنت‌های هم مادی طبیعی و هم ماوراء طبیعی و اعجازآمیز. کرامات. امداد غیبی. امداد غیبی فقط در جبهه جنگ نیست، امداد غیبی در دیپلماسی هم پیش می‌آید، در حوزه علوم و تحقیق و پژوهش هم پیش می‌آید، در نظریه‌پردازی، در خانواده، همه جا امداد غیبی هست، اگر به شرط آن عمل کنی، اخلاص و عقل باشد و تلاش بکنی خدا قول داده کمک‌تان می‌کنم «إن تنصرالله ینصرکم». این «ینصرکم» یعنی امدادهای غیبی نه امدادهای عادی طبیعی. چون شما چه نصرت الهی بکنید چه نکنید او امدادهای طبیعی که تابع سنت طبیعی الهی است هست می‌خواهی مطئن باش، می‌خواهی کافر باش. هرکس دقیق‌تر کار می‌کند موفق‌تر است. اما این نصرت خاص الهی می‌گوید اگر هدف تو الهی باشد من بی‌تفاوت نمی‌مانم. در قوانین طبیعی من دیگر دخالت نمی‌کنم مگر در شرایط خاص. چه کسی اقتصادش قوی‌تر است؟ کسی که بیشتر قوانین را بشناسد و درست بیشتر رعایت کند. اما اگر این را به خدا گره زدی، اقتصادت، جنگت، روابط بین‌المللت، خانواده‌ات، کارت، تلاشت، خوابت، بیداری‌ات را به خدا و حق گره زدی، خداوند می‌گوید اگر عقربه‌ات را به سمت من قرار دادی مهم نیست تو کی هستی و چه وقت است؟ قرن بیستم است؟ قرن چهلم است؟ قرن اول است؟ قرون وسطاست؟ قرون مدرنیته است؟ پست مدرن است؟ مهم نیست چه زمانی است و تو چه کسی هستی؟ حتی مهم نیست که تو داری چه کار می‌کنی؟ «اِن تنصرالله ینصرکم» بعد هم می‌گوید اگر حزب‌الله باشی «فلا غالبَ» کسی بر شما غلبه نخواهد کرد. خب این‌ها را باید دید. می‌گویند در حد مقدور شعار بدهیم! خب ما هم می‌گوییم باید در حد مقدور شعار داد، منتهی حد مقدور کجاست؟ همین موجود است؟ شما به یک آدم تنبل بگو که برو فلان کارها را بکن، می‌گوید آقا در حد مقدور به من بگو. تو تنبلی، مقدور تو این‌قدر است. ولی مقدور این نیست تو می‌گویی مقدورت این‌قدر است اما اگر زحمت بکشی کار کنی و تلاش کنی، مقدور ده برابر خواهی دید. ببینید الآن برای بنده 100 بیشتر دویدن دیگر مقدور نیست، به بگویند حد مقدور 100 متر است پس در همین حد مقدورت حرف بزن. نخیر آقاجان، مقدور 100 متر نیست هزار متر است، اصلاً ده هزار متر است، منتها هزینه آن را بپرداز و به شرایط آن عمل کن. کمتر بخور، بیشتر ورزش کن، فعالیت کن، رژیم غذایی داشته باش، فعالیت کن، زحمت بکش، آن وقت می‌بینی که حد مقدور صد متر نبود این‌هاست. پس این اصل واقع‌بینی و اصل در حد مقدور شعار بده، این کارها را دقت کنید در حوزه روابط بین‌الملل دوتا تله است. البته اصل حرف درست است منتهی با این تفسیر که تهش می‌خواهد بگوید که واقع‌بینی همان واقع‌گرایی است، واقعیت ضد ارمان است و آرمان نمی‌تواند واقعیت را بسازد، واقعیت باید آرمان‌هایت را تغییر بدهد! نه این که آرمان بیاید واقعیت را تغییر بدهد. خب حالا اگر این حرف درست است پس انبیاء برای چه آمدند؟ همه انبیاء آمدند که با آرمان، واقعیت را تغییر بدهند و دادند و یک سبک زندگی موازی با سبک زندگی حیوانی هم تعریف کردند و هم تشکیل دادند هم الگوسازی کردند که الآن هم انبیاء و رسل الهی نیستند همه ما می‌فهمیم که فرق این سبک زندگی چیست یعنی انبیاء موفق بودند. بله در ساختن یک جامعه،‌ حکومت، تمدنی که همه نهادهای اجتماعی‌اش درست بشود اکثر انبیاء ممکن است نکردند اما این هدف اصلی انبیاء که ارائه این راه بود کاملاً موفق عمل کردند امروز در دنیا کیست که زندگی دینی و غیر دینی، الهی و غیر الهی، فرق‌شان چیست؟ در اقتصاد؟ در سیاست؟ در مسائل جنسی؟ در مسائل عاطفی، در روابط بین‌الملل. کیست؟ حتی در نحوه جنگیدن فرق این دو نوع تفکر را کیست که نفهمد؟ بله در حد مقدور شعار بده، منتهی حد مقدور 30- 40 سال پیش می‌گفتند واقعیت غیر قابل تغییر این است که جهان دو قطبی است، آمریکا و شوروی. واقع‌بین باش، آرمانی فکر نکن، حد مقدورت این است که یک جوری با این دوتا کنار بیایی. الآن چه می‌گویند؟ الان حد مقدور عوض شد، واقعیت هم عوض شد. قوانین بین‌الملل هم عوض شد. بعضی وقت‌ها ظاهر قوانین عوض نمی‌شود اما در واقع چیز دیگری دارد اِعمال می‌شود. خیلی از قوانین این‌طورند. قوانین داخلی هم این‌طورند. ما الآن قوانینی داریم که صددرصد قانونی هستند و هیچ کس هم به آن عمل نمی‌کند و هیچ کس هم هیچی نمی‌گوید.

خب باید در آمریکا لابی داشته باشیم. دیگر. می‌خواهیم فضا را با این قراردادها برای اسرائیل سخت کنیم! اولاً پشت آن پذیرفتند که اسرائیل هست و باید باشد و واقعیت است واقع‌بین باش. اسرائیل هست. مقدور همین است. باید یک کاری کنیم که دیگر از صحبت از محو اسرائیل نیست، یک کمی به اسرائیل سخت بگذرد. خب صورت مسئله و شعار عوض شد. مبنا عوض شد. امام(ره) چه زمانی گفته اسرائیل نباید باشد؟ زمان شاه که حتی در ایران هم امام هیچ کاره بوده، امام را گرفتند، دست‌هایش را بستند و از ایران او را بیرون کردند. قبل از آن سال 41 می‌گوید اسرائیل باید از بین برود. حالا یک کسی هم بگوید تو واقع‌بینی؟ اصلاً ‌این شعار مقدور است؟ آن موقع اگر هیچ کس هیچی نمی‌گفت بله نامقدور بود اما الآن مقدور شد. چرا مقدور شد؟ چرا واقعیت تغییر کرد؟ چون یک کسانی آن را تغییر دادند، خود امام(ره) واقعیت را تغییر داد. قوانین را چه کسانی نوشتند؟ برای چه نوشتند؟ بر چه مبنایی نوشتند؟ برای کی نوشتند؟ چه زمانی نوشتند؟ چرا نوشتند؟ خودشان به آن پایبند هستند یا برای دیگران نوشتند؟ به کدام آن‌ها چه زمانی عمل می‌شود و چه زمانی عمل نمی‌شود؟ چرا؟ خب این سؤالات هیچ جوابی ندارد هیچ کس به این سؤالات جواب نداده. فضای بین المللی حذف تحریم‌هاست، تحریم‌ها بطور کامل حذف خواهد شد! گفتند این در سیاست خارجی پیشروی نیست؟ آمریکایی‌ها 5 باز تقاضای ملاقات کردند، این یک پیروزی بزرگ است. خب این تقاضای ملاقات از اول انقلاب بود. اصلاً کارتر، آمریکایی‌ها نماینده‌هایشان را سوار هواپیما کردند فرستادند این‌جا، امام مطلع شد. من یادم هست یک روز ساعت 2 اخبار، اولین خبر این بود. اصلاً امام به مسئولین هم نمی‌گفت می‌خواهم چه کار کنم؟ می‌نوشت می‌گفت بدهید رادیو بخواند. یک مرتبه رادیو خبر 2 اعلام کرد که شنیدم که کارتر دوتا نماینده‌اش در هواپیما دارند می‌آیند، هیچ در ایران حق ندارد با این‌ها مذاکره کند از همان‌جا برگردید. این‌ها از همان فضای ترکیه برگشتند رفتند. این‌ها از اول عاشق ملاقات بودند منتها ملاقات کی با کی؟ برای چی؟ با چه لحنی؟ این فتوحات است؟ 5 بار تقاضای ملاقات کردند! صد بار هم تقاضای ملاقات بکنند از خدا می‌خواهند ‌این ملاقات به آن‌ها مشروعیت می‌دهد. این ملاقات‌ها برای ما چیزی ندارد به آن‌ها مشروعیت می‌دهد. مشرعیت ما را در چشم بعضی از انقلابیون جهان زیر سؤال برد که این‌ها ملاقات می‌کنند. من خودم این را از بچه مسلمان‌های طرفدار انقلاب ما شیعه و سنی در چند کشور که چه کار دارند؟ یک وقت در ایتالیا سمیناری در دانشگاه بود همین پارسال که داشت این اتفاقات می‌افتاد، یک جوان ایتالیایی که خودش مسیحی بوده، مسلمان شده، شیعه شده، طرفدار انقلاب شده همیشه هم آن‌جا یک چپی گردنش می‌اندازد و یکسره می‌دود. یک روز به من گفت آقا چه کار دارید می‌کنید؟ بعد گفت حالا شماها آن‌جا هستید ما چه کار کنیم؟ گفت ما تمام زندگی‌مان را روی انقلاب شما گذاشتیم چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ امثال من باید چه کار کنیم؟ چه باید بگوییم؟ تمام شد؟ خیلی وقت‌ها این دیدگاه بوجود آمد. تحریم شکسته شد! اول ترک برداشت بعد کلاً شکست! یکی از بانیان شبکه اینترنت در توئیتر همان روزها پیام داد جک‌تُرسی، ایشان یک خط توئیت کرد نوشت که قول می‌دهم حق مردم ایران را برای دسترسی تأمین کنم. به چه کسی قول می‌دهی؟ از طرف چه کسی قول می‌دهی؟ چه قولی می‌دهی؟ اصلاً معنای این قول چیست؟ یک صهیونیست است. طبق کدام قوانین بین‌الملل رئیس جمهور یک کشور معمولی نه انقلابی، قولی به یک مرتیکه‌ای که آن‌جا... خود آمریکا و انگلیس در این شورش‌های داخلی و جنبش‌های داخلی‌شان همه‌شان این اینترنت و توئیتر را قطع کردند. آن‌ها قول ندادند، خلافش هم عمل کردند، محکم هم روی آن ایستادند گفتند آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها خیلی رُک هستند خیلی از ماها اصولگراترند، ما لیبرالیم! شما تا حالا یک بار دیدید که یک رئیس جمهور آمریکا بگوید که اوباما رفت ژاپن، سالگرد بمباران اتمی، از او پرسیدند آمریکا الآن ناراحت است؟ پشیمان است؟ عذرخواهی می‌کند؟ رسماً گفت نه، ما عذرخواهی نمی‌کنیم. این یعنی اصولگرا، منتهی با اصول غلط و فاسد. ولی این اصولگرایی است. اسرائیل یک بار حرفش را عوض نکرده، از همان زمان اول انقلاب ما فقط یک چیز را می‌گوید. مسئولین ما مدام عوض می‌شوند و چیزهای مختلف می‌گویند. بعد کشورهای انگلیس راه افتادند در خیابان‌ها ریختند، بعد آمریکا آمدند 1 درصد، 99 درصد، رسماً اعلام کردند توئیتر و فیس‌بوک همه چیز تعطیل. بعد سال 88 بوش، رئیس جمهور آمریکا رسماً اعلام کرد می‌خواستند یک خطوط اینترنتی مربوط به ایران را تعمیر بکند، دستور داد تعمیر نکنید الآن وقتش نیست این باید فعال بماند که در ایران بشود شبکه‌ها را مدیریت کرد. و این‌ها مخفی نیست علنی می‌گویند. ببینید این زاویه نگاه، که فکر می‌کند هرچه واقع‌گرا و تسلیم‌تر باشد واقع‌بین‌تر است! این‌ها را موفقیت جمهوری اسلامی می‌بیند. در چه شرایطی؟ در شرایطی که وزیر خارجه اسپانیا، اعلام کرد ایران نماد ثبات، و آمریکا نماد شکست‌های پی‌درپی شده است. یعنی مسئله‌ای که انقلاب ما در منطقه و همه جا دارد جلو می‌رود و آن‌ها دارند عقب می‌روند برای وزیر خارجه یک کشوری عضو ناتو این‌قدر واضح است که می‌گوید ایران سمبل پیشرفت در منطقه شده، و آمریکا سمبل شکست. در آن شرایط. واقعیت این است که او دارد می‌گوید. او فهمیده. وزیر خارجه اسپانیا واقع‌بین است این را فهمیده، ولی ما این‌جا واقع‌بین نیستیم. مقامات آمریکا سریع همان روز اعلام کردند بدون کاهش تحریم‌ها تنها به ایران پاداش‌هایی خواهیم داد! یعنی ما تحریمها را برنمی‌داریم اگر کل این بساط را برچیدید ما یک پاداش‌هایی به شما می‌دهیم. ممکن است شاید از پول‌های ایران را با شرایطی اگر بخواهند بدهند! بعد تازه شما دیدید چند ماه پیش دو میلیارد و خورده‌ای هم برداشتند و قانونی‌اش هم کردند! حالا تهش، حتی من می‌گویم شما با دلار هم محاسبه کنید ببینید چقدر دلار آمده چقدر دلار رفته! اما تهش یک صورت حسابی به ما بدهند، یک صورت حسابی به ما بدهید، اصلا‌ً ایدئولوژی، آرمان، صدور انقلاب، اسلام،‌ مستضعف، مستکبر، هیچی! این‌ها را کنار بگذارید. دلار. تهش چقدر دلار آمد و چقدر رفت؟ چقدر نیامد؟ چقدر قرار بود بیاید چه شد؟ ما می‌خواهیم واقع‌بین باشیم. همان روز تیم مذاکره ایرانی در ژنو اعلام کرد که مذاکرات 5 مرحله دارد و خط قرمزهای ما هم چهارتاست. من دقیق نوشتم. اولاً شعار: پایان یک بحران غیر ضرور و آغاز یک افق‌های جدید. احتمالاً این رمز عملیات بوده. یعنی اولاً این یک بحران بوده، توطئه نبوده. بعد غیر ضروری بوده، اصلاً غیر ضروری چیست؟ این حرام و ممنوع بود. غیر ضروری چیست! بحران نبود یک پروژه است. آغاز افق‌های جدید! واقعاً افق جدیدی آغاز شد تا جایی که به منافع ملی مادی ما مربوط بود ما تغییر کردیم آن‌ها هیج تغییری نکردند تناقض در سخنان ایران، بیشتر دیدم تا تناقض در صحبت‌های آمریکایی‌ها. آن‌ها با کسی از اول، رودربایستی ندارند این‌ها تناقض می‌گویند. چرا؟ چون فکر کردند مشی امام(ره) آرمان‌گرایی است و غیر واقع‌بین است آن مشی درست است و جواب می‌دهد. از اول تا آخر خمینی یک چیز گفت. حتی وقتی قطعنامه را سر جنگ داشت امضاء می‌کرد آن‌جا هم نگفت بله این همان است فلان... ماستمالی‌اش نکرد. گفت اگر آبرویی داشتم با خدا معامله کردم این جام زهر است. ولی ما عقب‌نشینی نمی‌کنیم فرزندان انقلابی‌ام کینه‌های انقلابی‌تان را حفظ کنید کمربندها را محکم‌تر ببندید ما در سطح جهان باید عمل کنیم حالا جالب است در همین پیام، حکم اعدام سلمان رشدی را بدهد. یعنی سوپر انقلابی. انقلابی‌ترین موضع جهانی. اگر این سازش و تسلیم و عقب‌نشینی است اگر این واقع‌گرایی به سبک آقایان است خب امام(ره) که، ما ضعیف شدیم نمی‌توانیم صدام را برداریم اما کشور را آزاد کردیم اما صدام را نتوانستیم برداریم داریم قطعنامه امضاء می‌کنیم، باز این‌جا هم بروید سلمان رشدی را اعدام کنید آمریکا، غرب، هسته‌های حزب‌الله تشکیل بدهید. خب معلوم می‌شود این آدم طبق این مبانی واقع‌گرا نیست چون باز هم واقعیت را نپذیرفته. شما به همان دلیلی که قطعنامه را امضاء کردید به همان اندازه، دست‌کم باید دست و پای این شعارها را جمع کنید نه این که ده برابر تندتر شعار بدهید. این فرق مذاکره انقلابی و مذاکره غیر انقلابی است. مذاکره هم دو جور است، مذاکره انقلابی و مذاکره غیر انقلابی. صلح هم دو جور است. صلح انقلابی و صلح غیر انقلابی و سازشکار. صلح امام حسن(ع) انقلابی است اصلاً صلح نیست امام حسن(ع) در همان پیام می‌نویسد قبل و بعدش، یک حرف می‌زند امام حسن(ع) حرفش عوض نشد، مدام گفت این نامشروع است، تو نامشروعی. بعد هم در نامه و قراداد نوشت حق نداری تو خودت را امیرالمؤمنین بنامی، تو حکومتت دینی نیست. حرفش عوض نشده، حرف امام(ره) هم عوض نشد. حرف‌های بعد از صلح و قطعنامه امام(ره) عیناً یکی است بلکه تندتر هم شده است. صلح سازشکارانه این است که حرف‌هایت را، شعارهایت را، اهدافت را عوض می‌کنی. لحن تو عوض می‌شود، دوست و دشمن‌هایت عوض می‌شوند. آن خیانت است. آن می‌شود صلح غیر انقلابی. یعنی سازش. یعنی تسلیم. اما صلح انقلابی، و مذاکره انقلابی هم داریم، مذاکره انقلابی مذاکره امام حسن(ع) با معاویه است. قراردادش و آتش‌بس و صلح او انقلابی است، سازش نیست، تسلیم نیست. همان‌جا هم می‌فرماید اگر حاضر بودید بجنگید «لقَاتلته» من تا نفر آخر با معاویه می‌جنگیدم. ولی وقتی نمی‌جنگید من که به زور نمی‌توانم شما را بیاورم جبهه بجنگید بعد هم شکست می‌خورید بعد می‌گویند آهان دیدید! برای قدرت و دنیا جنگیدند ولی باختند! بعد امام حسن(ع) اسیر معاویه می‌شود بعد معاویه، می‌گوید حالا تو را بخشیدم برو! چون جرأت اعدام نداشت. اصلاً صورت مسئله عوض می‌شد. تاریخ عوض می‌شد، معنای تشیّع عوض می‌شد. کشته شدن امام حسن(ع) در آن جنگ، در آن زمان، غیر از کشته شدن در کربلاست. معنایش دوتا معناست. این‌ها یک معنا ندارد، اصلاً دوتا کارکرد داشت. کارکرد کشته شدن اقلیت در یک جنگ با اکثریت، شکست نظامی در کربلا، با کارکرد شکست نظامی در زمان امام حسن(ع) یک چیز نبود دوتا چیز کاملاً متفاوت بود. جنگ در آنجا یک معنای دیگری داشت صلح در کربلا یک معنای دیگری داشت و الا همین امام حسین(ع) زمان صلح امام حسن(ع) که بود و خودش هم تا آخر پای آن صلح بود. اصلاً تا معاویه زنده بود امام حسین(ع) مسلحانه با حکومت درگیر نشد.

گفتند طرح ایران 5 بخش دارد 1) اهداف مشترک چیست؟ 2) گام پایانی؟ 3) اعتماد سازی؟ 4) نقشه راه؟ و 5) جدول زمانی. خیلی منطقی است ولی چه بود، چه شد! آن طرف چه گفت؟ بعد گفتند خط قرمزهای ایران. همین پارسال که داشتند برجام را امضاء می‌کردند. این‌ها خط قرمزهاست یعنی نباید اجرا شود.

1) تعلیق غنی‌سازی. خب انجام شد.

2) خروج مواد غنی‌شده از ایران. انجام شد. این دوتا خط قرمز.

3) تعطیلی فردو. انجام شد.

4) تبدیل آب سنگین اراک به بتن‌ریزی. انجام شد. چهارتا خط قرمز اعلام کردید – می‌خواهم بگویم واقع‌بینی چیست – شما گفتید ما واقع‌بین و واقع‌گرا هستیم این هم چهارتا خط قرمز هیچ کدامش عمل نشد. شما به عنوان واقع‌گرایی گفتید شعارهای انقلابی نه، ولی این 4تا خط قرمز واقع‌بینان و واقع‌گرایان هیچ کدامش عمل نشد. این است واقعیت نه آن چیزی که ادعا کردید. همان موقع، این حرفی که الآن سازمان سنا و کنگره تصویب کردند پارسال دقیقاً همان موقعی که داشت برجام امضاء می‌شد همان موقع سنای آمریکا با تأخیر تحریم‌ها علیه رژیم ایران مخالفت کرد. همین کاری که الآن کرد. آن‌ها حرف‌شان عوض نشده. انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها در 5 + 1، همان موقع صریح در رسانه‌ها اعلام کردند که ما قبل و پس از هر مذاکره مستقیم به اسرائیل می‌رویم تا گزارش بدهیم. می‌روند به اسرائیل گزارش می‌دهند مثل این که باید گزارش کار بدهی، گزارش کار به اسرائیل می‌دادند.

نتانیاهو: رأی مردم ایران، رأی به اعتدال نبود مردم ایران به خاطر تحریم‌ها به روحانی رأی دادند و باید این مسیر را بروند و نگذارید... بسیاری از کشورها منتظر سیگنال سستی تحریم‌ها هستند مراقب باشیم سیگنال اشتباهی داده نشود فکر نکنند تمام شد. تحریم‌ها تمام نخواهد شد. انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها هم آمدند به ما گزارش دادند ما را خاطرجمع کردند آمریکا هم جداگانه که تحریم‌ها برداشته نخواهد شد نترسید ما به این‌ها پولی هم نمی‌دهیم.

چون آن موقع می‌گفتند آمریکایی‌ها گفتند صحبت از 150 میلیارد دلار است که آزاد شود برای این که دهان‌ها آب بیفتد و وسوسه شوند بگویند 150 میلیارد دلار؟ می‌ارزد. خب چه شد؟

مشاور امنیت ملی آمریکا آمد در ظاهر علیه اسرائیل موضع گرفت گفت نتانیاهو 33 دقیقه در سازمان سیا گزافه گفت به اعتبار خودش ضربه زد. برجستکی آمد از ایران تعریف کرد. ایران تاریخ شکوهمندی دارد همیشه به تاریخ شکوهمند آن اشاره می‌کنند به این که خودتان پدر این‌ها را در این صد سال درآوردید آن‌ها جزو تاریخ نیست. دیدگاه آمریکا در مورد ایران نباید سیاه و سفید باشد. حکومت ایران، خاکستری است.

امانپور: در مصاحبه اعلام کرد که اسرائیل منزوی شده است و این نتیجه کارآمدی این مذاکرات است! یعنی مدام زیر بغل ما هندوانه می‌گذارند برای این که می‌خواهند کلاه یک بچه را بردارند می‌گویند به‌به چه بچه گلی است! چقدر باادب است! کفش‌هایش را نگاه کن چقدر قرمز است! دیدید با بچه‌ها چطوری حرف می‌زنند؟ با ما همین‌طوری حرف می‌زنند! بعد کم‌کم اعلام شد دادگاه عمومی اروپا، حکم به لغو تحریم‌ها علیه کشتیرانی ایران داد اما دولت‌های اروپایی تحریم‌های جدید را همزمان آغاز کردند. خب حالا برای نمکش دوتا از تحریم‌ها را لغو می‌کنیم آن وقت به جایش دوتا دیگر می‌گذاریم! کاری ندارد. ما خودمان قانون را می‌نویسیم. مثل این که اگر یک تحریمی لغو شد دیگر سنت تکوینی دو دوتا چهارتاست! که تا ابد دیگر لغو شد! خب آن کسی که لغو می‌کند همان کس است که خودش نوشته، همان را دوباره می‌نویسد می‌خواهی چه کار کنی؟ تازه تعهدی هم به تو ندادند. من می‌خواهم ببینم سیاست انقلابی امام(ره) این واقع‌بینی است؟ نمی‌گویم انقلابی، واقع‌بینی این است یا سیاست‌های سازش و همکاری؟ اصلاً اصل ما همان واقع‌بینی است. کدام واقع‌بین هستند؟ واقعیت این‌هایی است که اتفاق افتاد. خب آقایان دیروز فرمودند که ما می‌خواستیم معلوم شود که آمریکا نامرد است دروغ می‌گوید. این را می‌خواستید؟ تا پارسال که یک چیزهای دیگری گفته می‌شد! بعد باز دیروز دیدم یکی از مسئولین گفت ما اصلاً از اول هم قرار نبود که تحریم‌ها لغو شود. یکی دیگر از مسئولین اتحادیه اروپا و آمریکا همین سمینار مشترکی داشتند، شاید بخشی از بلوکه‌های ایران را به نحوی که تشخیص می‌دهیم آزاد کنیم! حالا آن نحوه‌اش هم مهم است. آزاد می‌کند همان‌جا می‌گوید به شرطی که این‌ها را بخری! بازارها و کالاهای بنجل ما را به ما.

مذاکرات باید مدیریت شود. چه کسی این را می‌گوید؟ همان موقع در خبرها آمده بود که تلفن 35 رئیس جمهور دنیا توسط آمریکا شنود می‌شود. قوانین بین‌الملل! یعنی اعلام کردند در واقع اعتراف کردند تمام سفارتخانه‌های آمریکا در همه جا، لانه جاسوسی است. در تمام جهان همه‌اش لانه جاسوسی است. در خبرها دیدم دوتا سفارت آمریکایی قلابی، - نمی‌دانم دیدید یا نه – در دو کشور آفریقایی یکی کنیا بود یکی یک جای دیگر بود، ده سال است این ساختمان‌های عظیم به اسم سفارتخانه آمریکا دارند ویزا می‌دهند اصلاً کل آن قلابی بوده، عکس ساختمان‌ها را هم انداخته است. همین الآن بروید در اینترنت سرچ کنید، دیروز در خبرها بود. می‌خواهم بگویم ببینید چقدر دنیا بلبشو است. وزیر جنگ اسرائیل، ما از طریق آمریکا و سایر 5+ 1 بر مذاکرات هم کاملاً نظارت داریم و هم اثرگذاریم. هرچه که این‌طرف آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، می‌گویند اول با ما هماهنگ می‌کنند و اجازه می‌گیرند بعد می‌روند آنجا مطرح می‌کنند بعد جلسه هم می‌آیند به ما گزارش می‌دهند. این رسماً در رسانه‌ها اعلام شد. آمریکا اعلام کرد ما فقط منافع خودمان را نمی‌بینیم منافع متحدان ما در منطقه باید در مذاکرات گنجانده شود. همان موقع گفتند ما تحریم‌های هسته‌ای را مثلاً اگر چیز کنیم ولی سر قضیه آن جای خودش، تحریم‌های دیگر هم ممکن است اضافه شود. خب همین تحریم‌ها را همه می‌آیند به اسم آن‌ها همان‌ها را می‌گذارند، حالا چی می‌گویی؟ اعتماد به دشمن. وقتی خودت دلت می‌خوادهد وا بدهی و تسلیم بشوی، حرف توی دهان دشمن هم می‌گذاری! اعتماد به دشمن. این که قرآن کریم می‌فرماید: به دشمنان‌تان و به کفّار اعتماد نکنید، ولایت‌شان را نپذیرید «لاتَرکَنو الی الّذین ظلموا» به ستمگران تکیه ندهید این برای این‌هاست. قرآن واقع‌بین است یا ما؟ این آرمان‌های قرآنی همه‌اش مبتنی بر واقع بینی است. بهشت و جهنم، چیزهای آرمانی است! آقا بهشت و جهنم واقعی است. واقع‌بین باش. ارزش‌های اخلاقی به کنار، دیپلماسی به کنار. بابا اخلاق واقعی است واقع‌بین باش. ارزش‌ها واقعی‌اند. یک اعتباری مبتنی بر یک واقعیتی هستند.

اوباما اگر بخواهد می‌تواند تحریم‌ها را ظرف دو ساعت لغو کند. پارسال همین موقع گفته شد، همین الآن هم می‌تواند که همه تحریم‌ها را لغو کند، نمی‌کند. بهانه کنگره و سنا که هرچه بگویند، رئیس جمهور آمریکا اختیاراتی دارد که می‌تواند تمام تحریم‌ها را ظرف دو ساعت لغو کند ولی نمی‌کند. به این‌ها اعتماد کردیم.

العربیه: یکی از اعضای هیئت ایرانی گفت پیشنهادهای ایران این‌هاست:

1)پذیرش بازرسی‌های دائمی.

2) غنی‌سازی تا سقف 5 درصد.

3) تصمیم پروتکل الحاقی در مجلس ایران و فلان و پذیرفتن این که اتحادیه اروپا در تهران دفتر بزند. همین کاری که الآن دارد تعقیب می‌شود. یعنی آن طرف اولاً تعهدات نداده‌اش را این‌جا بعضی‌ها تعهد داده اعلام کردند! بعد اکثر تعهدات داده شده را عمل نکرد ولی این‌ها صددرصد تعهدات را همان اول عمل کردند که بگویند ما آدم‌های باتربیتی هستیم. قوانین بین‌الملل! خودشان می‌گویند قوانین بین‌الملل کشک است عمل هم نمی‌کنند! توهین‌های غربی‌ها به ما بیشتر شد، تحریم‌ها بیشتر شد.

دقت کنید: معاون وزیر خارجه رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد این جمله که گفتند باید چرخ اقتصاد هم بچرخد، یعنی این که اعلام شکست شده است. اصلاً این جمله را صریح گفت. می‌گوید این تعبیر که چرخ اقتصاد کشور هم باید بچرخد یعنی ما شکست خوردیم. می‌گوید این جمله‌ها به ما علامت داد که اثر دارد! اثر دارد! درست است که ایران را فلج نکرده، اما ذهن بعضی از تصمیم‌گیران ایران را فلج کرده! و این برای ما مهم است چون آن‌ها تصمیم می‌گیرند. یک کسی سالم است ایستاده و یک مشکلاتی دارد، مدام به او می‌گویند تو داری می‌میری، اصلاً مردی. یک دفعه می‌افتد! مخصوصاً اگر خودش بگوید. زنده سر پا هی بگوید ما مُردیم، ما مُردیم بعد واقعاً غش می‌کند می‌افتد می‌میرد. نمیرد هم غش می‌کند با مرده عملاً فرقی ندارد. او می‌گوید همین که دارند می‌گویند آی مُردیم یعنی پذیرفتند که شکست خوردند ولو در واقع شکست نخوردند. بله پذیرفتند. این پذیرش مهم است.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha